antedateدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش از آن، پیش بودن، پیش بینی کردن، جلوانداختن، پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
تاريخ سابقدیکشنری عربی به فارسیپيش از تاريخ حقيقي تاريخ گذاشتن , پيش بودن (از) , منتظربودن , پيش بيني کردن , جلوانداختن , سبقت
anticipatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی شده، پیش بینی کردن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، جلوانداختن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر