دیکشنری عربی به فارسی
پهلو , تهيگاه , طرف , جناح , از جناح حمله کردن , درکنار واقع شدن , حاشيه , سجاف , کناره , حاشيه دار کردن , ريشه گذاشتن به , چتر زلف , چين , لبه , دنباله , رشته , همراهان , ملتزمين , رشته مسلسل , اپارتمان , اتاق مجلل هتل , قطعه موسيقي , بال , پره , قسمتي از يک بخش يا ناحيه , گروه هوايي , هر چيزي که ه