میاناب جنبِجنوبگانsubantarctic intermediate waterواژههای مصوب فرهنگستانلایهای از آب در بالای ناحیۀ ژرفاب اقیانوس
جنب جنبانلغتنامه دهخداجنب جنبان . [ جُمْب ْ جُم ْ ] (ق مرکب ) جنبنده . (آنندراج ) : سپه جنب جنبان شد و کار گشت همی بود تا روز اندرگذشت . دقیقی .دو لشکر بسان دو دریای چین تو گفتی که شد جنب جنبان زمین . فردوسی (ا
میاناب جنبِجنوبگانsubantarctic intermediate waterواژههای مصوب فرهنگستانلایهای از آب در بالای ناحیۀ ژرفاب اقیانوس