جنجی جوخانیلغتنامه دهخداجنجی جوخانی . [ ] (اِخ ) مردی است که در آغاز بت پرست بود و سرانجام خود دین آورد. پیروان او را جنجیین گویند. (الفهرست ابن الندیم ). رجوع به جنجیین شود.
زنجیلغتنامه دهخدازنجی . [ زِ جی ی ] (ع اِ) واحد زنج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یک نفر زنگی . زَنجی . زنگی . ازاهالی زنگ . (از ناظم الاطباء). منسوب به زنگ . از اهل زنگ . یک تن از مردم زنج . از مردم زنج . از مردم زنگبار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زنگی شود.
ابن زنجیلغتنامه دهخداابن زنجی .[ اِ ن ُ زَ ] (اِخ ) محمدبن اسماعیل کاتب ، مکنی به ابوعبداﷲ. او صاحب خطی نیکو بود و از اوست : کتاب الکُتّاب و الصناعة و نیز مجموعه ٔ رسائلی . (ابن الندیم ).
جنجیینلغتنامه دهخداجنجیین . [ ] (اِخ ) پیروان جنجی جوخانی . این مرد در اول بت پرست بوده و در بتخانه زنجلیج [ زنگله ؟ ] می زد، سپس دین بت پرستی رها کرد و خود دینی اختراع کرد که پیروان آن بمناسبت نام او به جنجیین نامیده شدند. (از ابن الندیم ).