جندروذلغتنامه دهخداجندروذ. [ ] (اِخ ) شهرکی است خرد [ از هندوستان ] بنزدیکی مولتان . (حدود العالم ). و رجوع به جندروز شود.
زندرودلغتنامه دهخدازندرود. [ زَ دَ ] (اِخ ) در زنده رود بیاید. (آنندراج ). نام نهر اصبهان . (منتهی الارب ). رودی به اصفهان گذرد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زاینده رود، زنده رود و ترجمه ٔ محاسن اصفهان شود.
زندوردلغتنامه دهخدازندورد. [ زَ دَوَ ] (اِخ ) شهری است نزدیک واسط، حالا ویران و خراب است . (منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان شود. || ناحیه ای است در اواخر عراق . (منتهی الارب ).
جندروزلغتنامه دهخداجندروز. [ ] (اِخ ) شهری است از بلاد سند مشتمل بر روستاها. (نخبةالدهر دمشقی ص 175). و رجوع به جندروذ شود.