جنسیلغتنامه دهخداجنسی . [ ج ِ ] (ص نسبی ) منسوب به جنس . (فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح متداول امروزی ، آنچه مربوط به امور شهوانی باشد. (فرهنگ فارسی معین ): اعمال جنسی .- جاذبه ٔ جنسی ؛ کششی که از نظر غریزه ٔ جنسی میان دو موجود نر و ماده پدید می آید.- <span
جنسیsexualواژههای مصوب فرهنگستانویژگیهای مربوط به هر دو جنس یا روابط جنسی یا جنسینگی یا اندامهای جنسی و کارکرد آنها
گزینش جنسیsexual selectionواژههای مصوب فرهنگستانصورتی از انتخاب طبیعی که در آن براساس نظریۀ داروین، یک جنس، جنس مقابل را برمیگزیند
زنشیflapped, flap 4واژههای مصوب فرهنگستانآوایی که تنها در نتیجۀ یک بار تماس سریع یک عضو گویایی متحرک با یک عضو گویایی ثابت ایجاد شود
جنسیتلغتنامه دهخداجنسیت . [ ج ِ سی ی َ ] (ع مص جعلی ) همجنسی .حالت و کیفیت جنس . (فرهنگ فارسی معین ) : همه جنس از گور و گاو و پلنگ بجنسیت آرند شادی بچنگ . نظامی .جاذبه ٔ جنسیت است اکنون ببین که تو جنس کیستی از کفر و دین . <p
جنسیةلغتنامه دهخداجنسیة. [ ج ِ سی ی َ ] (ع مص جعلی ) برابری و نسبت . || مشابهت و موافقت . (ناظم الاطباء). || (اِ) شناسنامه و سجل .
تاختزنیswingingواژههای مصوب فرهنگستانمبادلۀ شریک جنسی با یکدیگر برای ارتباط جنسی متـ . تاختزنی جنسی
sexدیکشنری انگلیسی به فارسیارتباط جنسی، جنسیت، سکس، روابط جنسی، جنس مونث، احساسات جنسی، تذكير و تأنيث، سکسی کردن، جنسی
جنسی کردنلغتنامه دهخداجنسی کردن . [ ج َ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درمورد بچه ، با هر ناملایم خرد بهانه گرفتن . بی تابی کردن و گریستن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به جَنَس شود.
جنسیتلغتنامه دهخداجنسیت . [ ج ِ سی ی َ ] (ع مص جعلی ) همجنسی .حالت و کیفیت جنس . (فرهنگ فارسی معین ) : همه جنس از گور و گاو و پلنگ بجنسیت آرند شادی بچنگ . نظامی .جاذبه ٔ جنسیت است اکنون ببین که تو جنس کیستی از کفر و دین . <p
جنسیةلغتنامه دهخداجنسیة. [ ج ِ سی ی َ ] (ع مص جعلی ) برابری و نسبت . || مشابهت و موافقت . (ناظم الاطباء). || (اِ) شناسنامه و سجل .
خوش جنسیلغتنامه دهخداخوش جنسی . [ خوَش ْ / خُش ْ ج ِ ] (حامص مرکب ) خوش ذاتی . خوش باطنی . خوش طینتی . (یادداشت مؤلف ).
ناجنسیلغتنامه دهخداناجنسی . [ ج ِ ] (حامص مرکب ) عمل ناجنس . بدجنسی . || بدی جنس . نااصلی . نامرغوبی . اصل و مرغوب نبودن جنس : از چه خیزد در سخن حشو؟ از خطابینی طبعوز چه باشد پرزه بر دیبا؟ ز ناجنسی لاس . انوری .|| از جنس دیگر [ بودن
غریزه ٔ جنسیلغتنامه دهخداغریزه ٔ جنسی . [ غ َ زَ / زِ ی ِ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از غرایز. غریزه ٔ اطفاء شهوت که وسیله ٔ تولید نسل و بقای نوع است . رجوع به غریزه شود.
بدجنسیلغتنامه دهخدابدجنسی . [ ب َ ج ِ ] (حامص مرکب ) بدذاتی . بدطینتی . بدنهادی . مقابل خوش جنسی . (فرهنگ فارسی معین ).