جنزویلغتنامه دهخداجنزوی . [ ج َ زَ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به جنزه (گنجه ). گنجوی . (یادداشت مؤلف ).
جنگجولغتنامه دهخداجنگجو. [ ج َ ] (نف مرکب ) رزم آور. مبارز. جنگی . (فرهنگ فارسی معین ). ستیزه جو. (ناظم الاطباء) : جنگجویان بروز پنجه و کتف دشمنان را کشندو خوبان دوست . سعدی .|| تند و بامخاصمت . (ناظم الاطباء).