خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جَهَة و جِهَة] ja(e)hāt ۱. سوی؛ جانب؛ طرف.۲. ناحیه.〈 جهات اربعه (اصلی): (جغرافیا) جهتهای چهارگانه، شاملِ مشرق، مغرب، شمال، و جنوب.〈 جهات فرعی: (جغرافیا) جهتهای چهارگانه، بین جهات اصلی، شامل شمالشرقی، جنوبشرقی، شمالغ...
-
جستوجو در متن
-
قبله نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qeblenamā وسیلهای با عقربۀ فلزی که بهوسیلۀ آن جهات اربعه تشخیص داده میشود و سمت قبله یا کعبه را هم بهوسیلۀ آن پیدا میکنند؛ قطبنما.
-
قطب نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qotbna(e,o)mā جعبهای دارای عقربۀ مغناطیسی که روی صفحۀ مدرجی حرکت میکند که عقربۀ آن همیشه به سمت شمال متوجه است و بهوسیلۀ آن جهات اربعه یا سمت قبله را پیدا میکنند؛ قبلهنما.
-
چهارسو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چهارسوی، چارسو، چهار سوق، چارسوق، چهارسوک› ča(ā)hārsu ۱. چهارطرف؛ چهارجانب؛ چهارسمت؛ جهات چهارگانه.۲. [مجاز] دنیا.۳. (اسم، صفت) نوعی پیچگوشتی با سری متقاطع.۴. [مجاز] چهارراه میان بازار؛ محلی که چهار بازار از آن منشعب میشود.۵. [قدیمی] چهاررا...