خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جهاندن
/jahāndan/
معنی
به جستوخیز، پرش، یا حرکت وادار کردن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: جهاند
بن حال: جهان
دیکشنری
bounce, bound, jump, leap
-
جستوجوی دقیق
-
جهاندن
لغتنامه دهخدا
جهاندن . [ ج َ دَ ] (مص ) جهانیدن . مصدر متعدی از جهیدن ، جستن . بجستن واداشتن . پرش دادن . به جست و خیز وادار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). سکیزاندن : فرس بیرون جهاند از کل کونین علم زد بر سریرقاب قوسین . نظامی .اسب در میدان رسوایی جهانم مردواربیش از ...
-
جهاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹جهانیدن› jahāndan به جستوخیز، پرش، یا حرکت وادار کردن.
-
جهاندن
فرهنگ فارسی معین
(جَ دَ) (مص م .) خیزاندن ، تازاندن .
-
جهاندن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
bounce, bound, jump, leap
-
جهاندن
دیکشنری فارسی به عربی
قفزة
-
واژههای مشابه
-
چنبر جهاندن
لغتنامه دهخدا
چنبر جهاندن . [ چَم ْ ب َ ج َ دَ ] (مص مرکب )نیزه گردانیدن . || بعضی نوشته اند که مراد، گرداگرد حریف اسب دواندن است . (آنندراج ) (غیاث ).
-
در جهاندن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
inject
-
جهاندن با منجنیق
دیکشنری فارسی به انگلیسی
catapult
-
جستوجو در متن
-
جهانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] jahānidan =جهاندن
-
برمنیین
لهجه و گویش مازنی
baremenniyan ۱ترساندن – از جای جهاندن کسی با ایجاد ترس ۲رم دادن
-
جهانیدن
فرهنگ فارسی معین
(جَ دَ) (مص م .) نک جهاندن .
-
برجهاندن
لغتنامه دهخدا
برجهاندن . [ ب َ ج َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به برجهانیدن و جهاندن شود.
-
خیزانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹خیزاندن› [قدیمی] xizānidan ۱. خیز دادن؛ جهاندن.۲. کسی را از زمین بلند کردن و به حالت ایستاده درآوردن.