خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جواری
/javāri/
معنی
=جاریه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جواری
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) ذرت ، بلال .
-
جواری
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِ.) جِ جاریه . 1 - کنیزکان . 2 - کشتی های بزرگ .
-
جواری
لغتنامه دهخدا
جواری . [ ج َ ] (اِ) در تداول اهالی خراسان ذرّت را گویند.
-
جواری
لغتنامه دهخدا
جواری . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جاریة. کنیزکان . دختران . اماء. (منتهی الارب ) : جمعی از جواری و سراری پدرش در آن قلعه بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).بنده زاده آن خداوند مجیدزاده ازپشت جواری و عبید. مولوی .|| کشتی های بزرگ . کشتیهای رونده . (ترجمان علامه ٔ...
-
جواری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جاریَة] javāri =جاریه
-
واژههای مشابه
-
juxtaposition
همجواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] قرار گرفتن واحدهای زبانی در کنار هم بیآنکه در آنها تغییری ایجاد شود
-
هم جواری
لغتنامه دهخدا
هم جواری . [ هََ ج ِ / ج َ ] (حامص مرکب ) همسایگی یا هموطن بودن .- حسن هم جواری ؛ به صلح و صفا با هم زیستن . رجوع به هم جوار شود.
-
proximolingual
جواری ـ زبانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] مربوط به سطوح مجاور و زبانی و زاویۀ بین آنها
-
proximolabial
جواری ـ لَبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] مربوط به سطوح مجاور و لبی و زاویۀ بین آنها
-
proximobuccal
جواری ـ لُپی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] مربوط به سطوح مجاور و لُپی و زاویۀ بین آنها
-
جستوجو در متن
-
ذرت
واژگان مترادف و متضاد
بلال، جواری
-
جاریه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: جاریَة، مؤنثِ جاری] jāriye ۱. =جاری۲۲. (اسم) [جمع: جواری] کنیز کوچک؛ کنیزک.۳. (اسم) [جمع: جواری] کشتی.
-
mixed-sex burial
تدفین ناهمجنس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی تدفین دوتایی یا تدفین همجواری که در آن اجساد جنسیت متفاوت دارند