جوجیلواژهنامه آزادیکی ازروستاهای توابع شهرستان فلاورجان یک کلمه ترکیبی است بشرح زیر: 1- جو ( اسم ) جستن جوییدن:جست و جو جستجو . مفرد امر حاضر. 2- جیل - یک صنف ازمردم, اهل یک زمان, قرن, اجیال وجیلان جمع
جوزللغتنامه دهخداجوزل . [ ج َ زَ ] (ع اِ) جوجه کفتر. کبوتربچه . (دهار) (منتهی الارب ). بچه کبوتر. (مهذب الاسماء). جوان . || ناقه ٔ افتاده از لاغری . (منتهی الارب ). ج ، جوازل . || زهر. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
جوزچاللغتنامه دهخداجوزچال . [ جُو ] (اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان دارای 850 سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، ارزن . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان بافتن پارچه ٔ ابریشمی ، شال و کرباس است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span clas
زازللغتنامه دهخدازازل . [ زِ ] (اِ) ترشی پالا باشد و آن ظرفی است که مانند کفگیر سوراخها دارد وطباخان و حلوائیان بدان برنج و شیره و امثال آن صاف کنند. (برهان قاطع). مطلق آلت پالادن و صاف کردن هر چیزی . (آنندراج ). و آن را پالاوان و پالاون و پالوانه و پالونه و آون و ترشی پالا نیز خوانند. (جهانگ