جورابلغتنامه دهخداجوراب . (اِ) پای تابه ای که از نخ های پنبه ای یا پشمی یا ابریشمی بافند و پاها را بدان پوشانند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : دل خسته از عشق بی تاب شدز دردش مشبک چو جوراب شد. میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).- <span class=
جورابلغتنامه دهخداجوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل دارای 1040 تن سکنه . آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات ، حبوبات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
جورابلغتنامه دهخداجوراب . (اِخ ) دهی است جزو دهستان ارنگه ٔ بخش کرج شهرستان تهران دارای 255تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.
جوریابلغتنامه دهخداجوریاب . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش لشت نشاء شهرستان رشت . سکنه ٔ آن 950 تن . محصول عمده ٔ آنجا برنج و ابریشم و چای و شغل اهالی مکاری گری و زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
جورابفرهنگ فارسی عمیدنوعی پوشاک پا دارای ساقه و از جنس نخ، پشم، ابریشم، و امثال آن که با دست یا ماشین بافته میشود.
sockدیکشنری انگلیسی به فارسیجوراب، جوراب ساقه کوتاه، کفش راحتی بی پاشنه، ضربه، درست، جوراب کوتاه، ضرب، جوراب پوشیدن، ضربت زدن، مشت زدنیکراست
جورابلغتنامه دهخداجوراب . (اِ) پای تابه ای که از نخ های پنبه ای یا پشمی یا ابریشمی بافند و پاها را بدان پوشانند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : دل خسته از عشق بی تاب شدز دردش مشبک چو جوراب شد. میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).- <span class=
جورابلغتنامه دهخداجوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل دارای 1040 تن سکنه . آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات ، حبوبات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
جورابلغتنامه دهخداجوراب . (اِخ ) دهی است جزو دهستان ارنگه ٔ بخش کرج شهرستان تهران دارای 255تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.
جورابفرهنگ فارسی عمیدنوعی پوشاک پا دارای ساقه و از جنس نخ، پشم، ابریشم، و امثال آن که با دست یا ماشین بافته میشود.
جورابلغتنامه دهخداجوراب . (اِ) پای تابه ای که از نخ های پنبه ای یا پشمی یا ابریشمی بافند و پاها را بدان پوشانند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : دل خسته از عشق بی تاب شدز دردش مشبک چو جوراب شد. میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).- <span class=
جورابلغتنامه دهخداجوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل دارای 1040 تن سکنه . آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات ، حبوبات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
جورابلغتنامه دهخداجوراب . (اِخ ) دهی است جزو دهستان ارنگه ٔ بخش کرج شهرستان تهران دارای 255تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.
جورابفرهنگ فارسی عمیدنوعی پوشاک پا دارای ساقه و از جنس نخ، پشم، ابریشم، و امثال آن که با دست یا ماشین بافته میشود.