لغتنامه دهخدا
جور. [ ج َ ] (ع مص ) ستم کردن در حکم . || میل کردن از راستی در راه . || زنهار خواستن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): جارَ؛ زنهار خواست . (منتهی الارب ). || (اِ) ستم . (برهان ) (مهذب الاسماء). مرادف جفا. (آنندراج ). و با لفظ کشیدن و بردن و کردن و رفتن مستعمل . (آنندراج ).