جوشگاهscarواژههای مصوب فرهنگستاناثر برجایمانده از التیام زخمی که بافتهای آسیبدیدۀ آن بهطور کامل بازسازی نشده و بافت همبند جای آنها را گرفته باشد
جوسهلغتنامه دهخداجوسه . [ ج َ / جُو س َ / س ِ] (اِ) کوشک و بالاخانه را گویند و معرب آن جوسق است . (برهان ) (آنندراج ). قصر. کاخ . رجوع به جوسق شود.
جوسةلغتنامه دهخداجوسة. [ س َ ] (ع اِ) جوسةالناظر؛ شدت نگاه و پی درپی نگاه کردن . (ذیل اقرب الموارد).
زایشگاهلغتنامه دهخدازایشگاه . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) (از: زایش + گاه پسوند مکان ). مولد. مؤسسه ای که در آنجا اطباو اسباب برای زایانیدن آبستنها مهیا است . زایشگه .
سختاکsclerosisواژههای مصوب فرهنگستانورم یا التهاب مزمن در اعضای مختلف بدن مانند عروق خونی یا استخوان که به پیدایش جوشگاه منجر میشود و در استخوان به کلفت شدن مادۀ استخوانی میانجامد متـ . تصلب