انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
جوگیلغتنامه دهخداجوگی . (اِ) فرقه ای از مرتاضان هند. || پیرو طریقه ٔ جوکیان . مرتاض هندو. (فرهنگ فارسی معین ).
جویلغتنامه دهخداجوی . [ ج َوْ وی ] (ص نسبی ) منسوب به جوّ: عوامل جوّی (ابر وباد و باران و طوفان و جز آنها) رجوع به جوّ شود.
جویلغتنامه دهخداجوی . (اِ) نهر. رود کوچک . مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی . رودکی (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).گویی اندر جوی دل آبی ز کو
جویلغتنامه دهخداجوی . (اِ) خطپشت تیغ. شِطْبة: و شطبه های شمشیر جویها و طرائق شمشیر باشد. دیگر نوع [ از شمشیر یمانی ] یعنی راههای مُشطب [ است ] و این مُشطب چهار گونه بود با چهار جو، یکی آنکه نشان جویها ژرف بود... دیگر آنکه نشانه های جوی ژرف باشد و گوهر او گرد نماید. (نوروزنامه ).
جویلغتنامه دهخداجوی . [ ج َوْ وی ] (ص نسبی ) منسوب به جوّ: عوامل جوّی (ابر وباد و باران و طوفان و جز آنها) رجوع به جوّ شود.
جویالغتنامه دهخداجویا. (اِخ ) نام پهلوانی مازندرانی که بدست رستم بقتل رسید. (از آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) : یکی نامداری ز مازندران بگردن برآورده گرز گران که جویا بدش نام و جوینده بودگراینده ٔ گرز وکوبنده بود.فردوسی .