جيددیکشنری عربی به فارسیخوب , نيکو , نيک , پسنديده , خوش , مهربان , سودمند , مفيد , شايسته , قابل , پاک , معتبر , صحيح , ممتاز , ارجمند , کاميابي , خير , سود , مال التجاره , مال منقول , محموله
جتjetواژههای مصوب فرهنگستانبادهای نسبتاً قوی متمرکز در یک جریان باریک در جوّ متـ . جریان جتی jet stream
جت افریقاییAfrican jetواژههای مصوب فرهنگستانیک جت شرقی ترازپایین در ماههای تابستانی بر روی کویر صحرا در شمال افریقا
جیدرانلغتنامه دهخداجیدران . [ ج َ دَ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). رجوع به جَیْدَر و جَیْدَری ̍ شود.
جیدرةلغتنامه دهخداجیدرة. [ ج َ دَ رَ ] (ع ص ) زن کوتاه بالا، یا آنکه تاء برای مبالغه است . (منتهی الارب ). رجوع به جیدر شود.
جیدریلغتنامه دهخداجیدری . [ ج َ دَ را ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). رجوع به جیدر و جیدران شود.
جیدلغتنامه دهخداجید. (ع ص ، اِ) ج ِ جیداء و جیدانه . (منتهی الارب ). رجوع به آن دو کلمه شود. || (اِ) گردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، اجیاد، جیود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شاماکچه . (منتهی الارب ). مدرعه ٔ صغیر. (اقرب الموارد). شاماکچه یا جای گردن بند کردن . (آنندراج ).
جیدلغتنامه دهخداجید. [ ج َ ی َ ] (ع اِمص ) درازی گردن و نیکویی آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و فعل آن از سَمِعَ است . (منتهی الارب ). درازی و باریکی گردن . (آنندراج ). || (مص ) درازشدن و نیکو شدن و دقیق شدن گردن . (اقرب الموارد).