جانبلغتنامه دهخداجانب . [ ن ِ ] (ع اِ) پهلو. کرانه . ج ، جوانب . (منتهی الارب ). طرف . کنار. (بهار عجم ). سوی . جهت . ضلع. ناحیه . کناره . سمت . سو. کران . بر. زی .نحو. شطر. ناحیت . ور. رهگذر. رهگذار. قَذف . قذفه . قَذَف . شَظو. (منتهی الارب ). جَناح . صوب . عُرض . لِفت . حَجاج . حِجاج . (منت
تبار دوسویهbilateral descent, cognatic descent, cognate 1, consanguineal descentواژههای مصوب فرهنگستانتباری که هم از جانب مادر و هم از جانب پدر تعیین میشود
جانب گیرلغتنامه دهخداجانب گیر. [ ن ِ ] (نف مرکب ) حامی . مددکار. (آنندراج ). جانب گیرنده . جانب نگاه دارنده . طرفدار.