رختخواب
تلؤلؤ آب
خال گوشتی /مزاحم،سِمِج
۱برق زدن ۲براق بودن
جُل جُل - تکان خوردن خفیف
خیره نگریستن، خیره نگاه کردن.
پتو، روکش، جل، پوشاندن، با پتو و یا جل پوشاندن
پتو , جل , روکش , باپتو ويا جل پوشاندن , پوشاندن
در گویش گنابادی به مدفوع گوسفند جل گویند ، خورجین و پالان الاغ را هم جل گویند.
جل؛ چکاوک.