محصول فروشیcash crop, cash grainواژههای مصوب فرهنگستانمحصولی که زارعان مستقیماً و بهآسانی آن را به فروش میرسانند و به مصارف دیگر از قبیل تغذیۀ دام نمیرسد
عز و جزلغتنامه دهخداعز و جز. [ ع ِزْ زُ ج ِزز/ ج ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به عز و چز شود.- عزوجز کردن ؛ رجوع به ترکیب «عزوچز کردن » ذیل «عز و چز» شود.
چزلغتنامه دهخداچز. [ چ َ ] (اِ) میمون را گویند که حمدونه است . (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). حیوانی که نامهای دیگرش بوزینه و میمون است . (فرهنگ نظام ) : یا مادر تو ز نسل چز بود مگر.طارمی (از فرهنگ نظام ).
از و چزلغتنامه دهخدااز و چز. [اِزْ زُ چ ِزز ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه و زنان ، ابتهال . تضرع . زاری . خواهش در نهایت خشوع .- از و چز کردن ؛با نهایت خضوع و استرحام خواستن چیزی را. نهایت درجه تمنی کردن با استکانت و تضرع .
ازو جز کردنفرهنگ فارسی معین(اِ زُّ جِ کَ دَ) (مص ل .) (عا.) = از و چز کردن : طلب رحم کردن همراه تضرع و زاری .