جیفان الیمامةلغتنامه دهخداجیفان الیمامة. [ نُل ْ ی َ م َ ](اِخ ) نام پنج موضع است : جائف الصوت ، جائف السقطه ، جائف الرخیل ، جائف الوبیلی و جائف الشجر. (منتهی الارب ).
زفانلغتنامه دهخدازفان . [ زُ / زَ ] (اِ) زبان راگویند و به عربی لسان خوانند. (برهان ). زبان . (از جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). عضو عضلانی و متحرک که در حفره ٔدهان جای دارد و بدان سخن گویند :</sp
زفیانلغتنامه دهخدازفیان . [ زَ ف َ ] (اِخ ) عطاء بن اسید السعدی ، مکنی به ابومرقیال یکی از رجازه ٔ عرب . رجوع به معجم المطبوعات و المعرب جوالیقی شود.
زفیانلغتنامه دهخدازفیان . [ زَ ف َ ] (ع ص ) زن کوتاه بالا. || کمان زودانداز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شترماده ٔ شتاب رو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
زفیانلغتنامه دهخدازفیان .[ زَ ف َ ] (ع مص ) زفی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
جائفلغتنامه دهخداجائف . [ ءِ ] (ع ص ) از: جوف . ج ، جیفان . || جیفان الیمامه ، پنج موضع است چنانکه بیاید.