جیومرث . [ م َ ](اِخ ) کیومرث . (تاریخ قفطی ). رجوع به کیومرث شود.
جیومرت . [ م َ ] (اِخ ) کیومرث . رجوع به کیومرث شود.
جامورات . (ع اِ) ج ِ جامورة. رجوع به جامورة شود.