انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
جی جیلغتنامه دهخداجی جی . (ع اِ صوت ) کلمه ایست که بوسیله ٔ آن شتران را بسوی آب میخوانند. (منتهی الارب ).
زی زیلغتنامه دهخدازی زی . (ع اِ) (از «زی ز») حکایت آواز پریان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به زیزم شود.
جگی جگیلغتنامه دهخداجگی جگی . [ ج ِ ج ِ ] (اِ) لفظی است که در وقت جزع و فزع در طلب و مبالغه و در اخذ گویند و زنان بهنگام لذت مباشرت بر زبان رانند. (برهان ). و رجوع به آنندراج شود. || غبغب و آن گوشتی نرم زیر زنخدان باشد. (غیاث اللغات از سراج ) (آنندراج ).- جگی جگی گاه
جیک جیکلغتنامه دهخداجیک جیک . (اِ صوت ) آواز مرغان را گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). آواز اقسام جانوران و مرغان باشد. (برهان ) : چیست این باغ نزد پررشکان جز مگر جیک جیک گنجشکان ؟ سنائی .|| سخنی که فهمیده نشود. کلام غیرفصیح
جیلغتنامه دهخداجی ٔ. [ ج َ / جی ٔ ](ع مص ) خواندن بسوی طعام و شراب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و قول عرب که گوید: لو کان ذلک فی الهی ٔو الجی ٔ، هی ٔ طعام و جی ٔ شراب است . (منتهی الارب ).
جیلغتنامه دهخداجی ٔ. [ ج َی ْءْ ] (ع مص ) آمدن . مَجی ٔ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جیئة شود. || رفتن : جاء الیه ؛ ذهب . (اقرب الموارد). || آوردن : جاء بک ؛ آورد تو را. || غالب آمدن به آمدن . (از منتهی الارب )(اقرب الموارد). || گردیدن . (منتهی الارب )(ذیل اقرب الموارد). || انجام
جیلغتنامه دهخداجی . (ع فعل ) مخفف جی ٔ [ ج ِءْ ]، فعل امر از جاء یجی ٔ. بیا. بیا : چشم چون نرگس فروبندی که جی هین عصایم کش که کورم ای اخی .مولوی .
جیلغتنامه دهخداجی . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است در حوالی شهرری . (انجمن آرای ناصری ). یکی از قرای خالصه ٔ تهرانست و طرف غربی شهر بمسافت نیم فرسنگ تقریباً واقع.(مرآت البلدان 4:346). این قریه اکنون از طرف باختر بشهر تهران متصل است
جیلغتنامه دهخداجی . [ ج َ / ج َی ی ] (اِخ ) لقب اصفهان در قدیم یا دهی است در آن . مجدالدین گوید جوهری غلط فاحشی مرتکب شده آنجا که گوید: دراهم زائفات ضرب جیات ای ضرب اصفهان پس وی جی را بصیغه ٔ جمع آورده است به اعتبار اجزاء آن و درست آن ضربجیات است و ضربجی بم
دانک داجیلغتنامه دهخدادانک داجی . (اِخ ) حاکم سرحد ممالک ختا و مرز متصرفات شاهرخ میرزا فرزند امیرتیمور گورکان . و این مرد در شانزدهم شعبان سال 828 فرستادگان امیر شاهرخ بدربار ختا را که جمعی ازملازمان بسرداری شادی خواجه و نیز میرزا بایسنقر و سلطان احمد و خواجه غیاث
داود السراجیلغتنامه دهخداداود السراجی . [ وو دُس ْ س ِ ] (اِخ ) ثقفی مصری محدث است و از ابی سعید الخدری روایت دارد و قتاده از ابن حیان توثیق او کرده است . (حسن المحاضره فی اخبار مصر والقاهره ج 1 ص 114).
دجاجیلغتنامه دهخدادجاجی . [ دُ جی ی ] (ع ص نسبی ) این انتساب اشتغال به عمل دجاج یعنی مرغ خانگی می رساند. (سمعانی ).