حائفلغتنامه دهخداحائف . [ ءِ ] (ع ص ) ستمگر. جائر. || مائل از راستی . ج ، حافه ، حُیّف . (ناظم الاطباء).
محاسبه از آغازab initio calculation, ab initio computationواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبۀ شکل هندسی یک مولکول تنها با استفاده از ترکیببندی و ساختار مولکولی که از حل معادلۀ شرودینگر برای یک مولکول معین به دست میآید
هاف هافلغتنامه دهخداهاف هاف . (اِ صوت ) آواز سگ و خاصه سگ پیر. هَفهَف . عَفعَف . عوعو. پارس . وغوغ . وغواغ . واغ واغ . وعوع . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به پارس شود. || (اِ) سگ در زبان اطفال . (یادداشت مؤلف ).
حیفلغتنامه دهخداحیف . [ ح ُی ْ ی َ ] (ع ص ) ج ِ حائف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حائف شود.
حافةلغتنامه دهخداحافة. [ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حائف ، بمعنی ستمگر. || (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ).
سحائفلغتنامه دهخداسحائف . [ س َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ سحیفة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به سحیفة شود.
تحائفلغتنامه دهخداتحائف . [ ت َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ تحفه . (آنندراج ). تحفه ها و هدیه ها و ارمغانها. (ناظم الاطباء).
صحائفلغتنامه دهخداصحائف . [ ص َ ءِ ](ع اِ) ج ِ صحیفه . (منتهی الارب ) (دهار) : یاقلم را زهره باشد که بسربرنویسد بر صحائف زآن خبر. (مثنوی ). || نامه ای که در آن نیکیها و بدیها نویسند : یا خجلتی و صحائفی قد