کار اصطلاحشناسی حوزهبنیاد،واژهگزینی حوزهبنیادdomain-oriented terminology workواژههای مصوب فرهنگستانبررسی همة مفاهیم یک حوزة تخصصی و تعیین روابط بین آنها
حاجةلغتنامه دهخداحاجة. [ ج ج َ ] (ع ص ) تأنیث حاج ، نعت مونث ازحج . زنی بزیارت خانه ٔ کعبه توفیق یافته . ج ، حواج .
حاجةلغتنامه دهخداحاجة. [ج َ ] . (اِخ ) نام جائی است . لبید گوید : فذکّرها مناهل َ آجنات بحاجة لاتنزح ُ بالدوالی .(معجم البلدان ).
ارتللغتنامه دهخداارتل . [ اَ ت ُ ] (اِخ ) حصن یا قریه ای است بیمن از حازّة بنی شهاب . (معجم البلدان ).
حازه ٔ بنی شهابلغتنامه دهخداحازه ٔ بنی شهاب . [ زْ زَ ی ِ ب َ ش َ ] (اِخ ) مخلافی است بیمن . (معجم البلدان ).
قحازةلغتنامه دهخداقحازة. [ ق ُح ْ حا زَ ] (ع اِ) دامی است که بدان مرغان را شکار کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).