حوشبةلغتنامه دهخداحوشبة. [ ح َ ش َ ب َ ] (ع اِ) جماعت وگروه . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به حوشب شود.
حاسبة المراهناتدیکشنری عربی به فارسیباربردن , حمل ونقل کردن , سوق دادن , جمع کردن , مجموع , برپشت حمل کردن
محاسبةلغتنامه دهخدامحاسبة. [ م ُ س َ ب َ ] (ع مص ) حساب کردن . (منتهی الارب ). شمار کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). شمردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شمار گیری . شمار گرفتن . شمار. ج ، محاسبات . || مراقبت در اینکه حفظ کند شخص ظاهر و باطن خود را تا آنکه چیزی که حسنات وی راباطل می کند از