حالاتلغتنامه دهخداحالات . (ع اِ) ج ِ حالت : لی مع اﷲ حالات لایسعنی فیها ملک مقرب و لا نبی مرسل .- حالات الدهر؛ گردشهای روزگار.
عملیات چندملیتیmultinational operation, allied countries operation, allied forces operationواژههای مصوب فرهنگستانعملیاتی که نیروهای نظامی دو یا چند کشور برای اجرای مأموریتی مشترک در یک منطقه انجام میدهند
گذار مجازallowed transitionواژههای مصوب فرهنگستانگذار از یک حالت کوانتومی به حالتی دیگر که بنا بر قاعدههای گزینش امکانپذیر است
عالیاتلغتنامه دهخداعالیات . (ع ص ، اِ) ج ِ عالیة. (اقرب الموارد). || چیزهای بلند و رفیع. (ناظم الاطباء).- عتبات عالیات ؛ آستانه های بلند که مراد قبور ائمه ٔ عراق باشد. (ناظم الاطباء).
امتیاز معرفتیepistemic privilegeواژههای مصوب فرهنگستانبرتری اولشخص در شناخت حالات ذهنی خویش در قیاس با دیگران چنانکه آنها نمیتوانند ادعاهای او نسبت به حالات ذهنیاش را انکار کنند
محالاتلغتنامه دهخدامحالات . [م ُ ] (ع ص ، اِ) چیزهای محال ، و امکان ناپذیر. (ناظم الاطباء). ج ِ محال . امر نابودی که بودن آن ممکن نباشد. (آنندراج ). || سخنان بیهوده و باطل و بی سروبن . یاوه : مترس از محالات و دشنام دشمن که پرژاژ باشد همیشه تغارش .<p class="au