حج گزارلغتنامه دهخداحج گزار. [ ح َ گ ُ ] (نف مرکب ) حاج . آنکه زیارت کعبه با شرائط وارده در شرع کند : گر بشنود کسی که تو پهلوی کعبه ای حج ناگزارده شود از کعبه باز پس .سعدی .
دهانهپوشبندhatch bar 1, hatch clamping beamواژههای مصوب فرهنگستانبستی متشکل از الوارهای چوبی یا تسمههای فلزی که بر روی دهانهپوش نصب و گاه پیچ میشود تا از باز شدن و جابهجایی دهانهپوش براثر باد و دیگر عوامل طبیعی جلوگیری شود
زهوار دهانهپوشhatch batten, battening bar, hatch bar 2, battening ironواژههای مصوب فرهنگستانتسمهای فلزی که از آن برای محکم کردن دهانهپوش استفاده میکنند
تنظیمگر الکترونیکی دریچة گازelectronic throttle control, ETC, ETC systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سامانة تنظیم دریچة گاز که در آن بهجای سیم گاز از نشانک الکترونیکی ارسالشده از پدال گاز و یک عملگر الکترومکانیکی استفاده میشود
پیشنذرex-votoواژههای مصوب فرهنگستانپیشکشی آیینی به یک قدیس یا ایزد که بهشرط اجابت یک خواسته یا سپاسگزاری از موهبتی یا بهعنوان نشانهای از ایمان تقدیم میشود
حاتمفرهنگ فارسی معین(تِ) [ ع . ] (اِ. ص .) 1 - حاکم ، قاضی . 2 - غُراب ، زاغ . (?(حاج (جّ) [ ع . ] (اِفا.) حج کننده ، حج گزار. ج . حجاج .
اضطباعلغتنامه دهخدااضطباع . [ اِ طِ ] (ع مص ) ردا از زیر بغل راست بر کتف چپ انداختن ، و در این صورت دوش راست برهنه ماند و دوش چپ پوشیده گردد و این نوع رداپوشی رااضطباع بدان جهت گویند که یک بازو برهنه میماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ردا به زیر بغل راست درآوردن و بر دوش چپ افکندن . (زوزنی ). ر
حجلغتنامه دهخداحج . [ ح َ ج ج ] (اِخ ) نام سوره ٔ بیست ودویم ازقرآن کریم و آن هفتادوهشت آیت است ، مکیة، پس از انبیاء و پیش از مؤمنین و بعضی آن را مدینی گفته اند.
حجفرهنگ فارسی عمید۱. (فقه) زیارت بیتالله در مکه با انجام اعمال خاص در زمانی معیّن.۲. بیستودومین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۸ آیه.⟨ حج اصغر: (فقه) حج عمره. Δ زیرا اعمال آن نسبت به حج اکبر ناقص است.⟨ حج اِفراد: (فقه) حج مردم مکه و کسانی که در فاصلۀ ۱۶ فرسخی مکه یا کمتر از آن اقامت
حجلغتنامه دهخداحج . [ ح َ ج ج ] (اِخ ) نام سوره ٔ بیست ودویم ازقرآن کریم و آن هفتادوهشت آیت است ، مکیة، پس از انبیاء و پیش از مؤمنین و بعضی آن را مدینی گفته اند.
دحجلغتنامه دهخدادحج . [ دَ ] (ع مص ) کشیدن کسی را بر روی زمین . || گردآمدن با زن . (از منتهی الارب ).