حدسیلغتنامه دهخداحدسی . [ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حدس . از روی حدس و گمان و تخمین . احتمالی . تخمینی .
ادسیلغتنامه دهخداادسی . [ اُ دُ ] (اِخ ) آتنائیس . ملکه ٔ روم شرقی متولد به اثینه ، زوجه ٔ تئودز دوم (در حدود 401 - 460م .).
عدسیفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) جسمی عدسیشکل که در پشت مردمک چشم و جلو زجاجیه قرار دارد.۲. (فیزیک) قطعهای شیشهای یا پلاستیکی که یک یا دو طرف آن محدب یا مقعر است و در دوربینها، ریزبینها، و دستگاههای عکاسی به کار میرود؛ عدسه.۳. غذایی که از عدس پختهشده و بلغور تهیه میشود.⟨ عدسی چشم: (زی
عدیسیلغتنامه دهخداعدیسی . [ ع َ ] (ص نسبی ) نسبت است به عدیسة که لقب جد ابی الحسین ... است . رجوع به عدیس ابوالحسین شود.
حدسیاتلغتنامه دهخداحدسیات . [ ح َ سی یا ] (ع اِ) پنجمین صنف ازشش صنف مواد برهان است که اولین صنعت از صناعات خمس منطق میباشد. صناعات خمس عبارتست از: برهان ، خطابه ،شعر، جدل ، مغالطه . و برهان مرکب از اولیات ، مشاهدات ، تجربیات ، حدسیات ، متواترات ، فطریات میباشد. (از تهذیب المنطق تفتازانی ). پنج
حدسیاتلغتنامه دهخداحدسیات . [ ح َ سی یا ] (ع اِ) پنجمین صنف ازشش صنف مواد برهان است که اولین صنعت از صناعات خمس منطق میباشد. صناعات خمس عبارتست از: برهان ، خطابه ،شعر، جدل ، مغالطه . و برهان مرکب از اولیات ، مشاهدات ، تجربیات ، حدسیات ، متواترات ، فطریات میباشد. (از تهذیب المنطق تفتازانی ). پنج