حدیقاتلغتنامه دهخداحدیقات . [ح ُ دَ ] (اِخ ) موضعی است در خیشوم حزن الخُصا. (مراصدالاطلاع ). و در معجم البلدان چ مصر حدیقا آمده است .
حذاقتفرهنگ مترادف و متضاداستادی، تبحر، چیرهدستی، پختگی، آزمودگی، خبرگی، زیرکی، مهارت ≠ بیتجربگی، خامی
حدقهفرهنگ فارسی معین(حَ دَ قِ) [ ع . حدقة ] (اِ.) 1 - مردمک چشم . ج . حدقات ،احداق . 2 - در فارسی ، کاسة چشم .