حذف 2deletion 1واژههای مصوب فرهنگستانقاعده یا فرایندی که براثر عملکرد آن، واحد واجی یا نحوی که در زیرساخت وجود دارد، در روساخت از زنجیرۀ گفتار کاسته میشود
هدف هدفلغتنامه دهخداهدف هدف . [هََ دَ هََ دَ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای که بدان نعجه رابدوشیدن خوانند. (اقرب الموارد). رجوع به هدف شود.
حدولغتنامه دهخداحدو. [ ح َدْوْ ] (ع مص ) راندن . (دهار). حداء. زجر کردن و راندن شتران را به سرود و آواز. (منتهی الارب ). حدی خواندن . براندن شتران با آواز حدی . راندن شتر به نغمه . (تاج المصادر بیهقی ). || حدو لیل نهار را؛ تابع گردیدن شب روز را. || حدو بر؛ برانگیختن بر. (از منتهی الارب ).<br
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و برکندن از آن . (از منتهی الارب ). || بریدن . (زوزنی ). پاره ای از سر و جز آن بریدن . پاره ای از سر انداختن بزخم شمشیر
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ذَ ] (ع اِ) گوسپندان سیاه خرد. گوسفندان خرد. نوعی از گوسفندان سیاه ریزه ٔ بی دم و گوش از گوسفندان حجاز وجرش . (منتهی الارب ). || مرغابیهای کوچک . نوعی از بطهای خرد یا مرغی است . || زاغ خردکه آنرا خورند. (منتهی الارب ). غراب الزرع . غراب الزیتون . حاتم . غراب البین
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و برکندن از آن . (از منتهی الارب ). || بریدن . (زوزنی ). پاره ای از سر و جز آن بریدن . پاره ای از سر انداختن بزخم شمشیر
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ذَ ] (ع اِ) گوسپندان سیاه خرد. گوسفندان خرد. نوعی از گوسفندان سیاه ریزه ٔ بی دم و گوش از گوسفندان حجاز وجرش . (منتهی الارب ). || مرغابیهای کوچک . نوعی از بطهای خرد یا مرغی است . || زاغ خردکه آنرا خورند. (منتهی الارب ). غراب الزرع . غراب الزیتون . حاتم . غراب البین
حذففرهنگ فارسی عمید۱. قطع کردن.۲. انداختن؛ افکندن؛ ساقط کردن.۳. دور کردن.۴. (ادبی) انداختن یا ترک کردن یکی از حروف در نظم یا نثر، و گفتن شعری که مثلاً حرف «ل» در آن نباشد، یا استعمال کلمات بینقطه.۵. (ادبی) در عروض، حذف یک هجای بلند از انتهای سه رکن مفاعیلن، فاعلاتن، و فعولن که از آن بهترتیب ف
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و برکندن از آن . (از منتهی الارب ). || بریدن . (زوزنی ). پاره ای از سر و جز آن بریدن . پاره ای از سر انداختن بزخم شمشیر
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ذَ ] (ع اِ) گوسپندان سیاه خرد. گوسفندان خرد. نوعی از گوسفندان سیاه ریزه ٔ بی دم و گوش از گوسفندان حجاز وجرش . (منتهی الارب ). || مرغابیهای کوچک . نوعی از بطهای خرد یا مرغی است . || زاغ خردکه آنرا خورند. (منتهی الارب ). غراب الزرع . غراب الزیتون . حاتم . غراب البین
بنات حذفلغتنامه دهخدابنات حذف . [ ب َ ت ُ ح َ ذَ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از گوسفندان حجاز که سیاه و کوچک اند. (از المرصع).
احذفدیکشنری عربی به فارسیحذف کردن , محوکردن , تراشيدن , نابود کردن , حذف کردن از , انداختن , از قلم انداختن