اراجیفلغتنامه دهخدااراجیف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ارجاف . خبرهای موحش و مدهش . بیهودگان و سخنهای دروغ و بی اصل . (غیاث اللغات ). خبرهای دروغ . خبرهای نادرست . شایعات . تعاتِع:درین ساعت خبری هول افتاد بنده انهی نخواست کرد تا نماز دیگر مددی رسد که آن رسیده شاید اراجیف باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
حرجفلغتنامه دهخداحرجف . [ ح َ ج َ ] (ع ص ، اِ) باد سردکه تند وزد. باد سرد. ج ، حَراجِف . (مهذب الاسماء).
اطروشلغتنامه دهخدااطروش . [ اُ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابراهیم موصلی .از محدثانی بوده که درباره ٔ اشعار فرزدق از وی دو بیت روایت شده است . مرزبانی در الموشح بدین سان نام وی را آورده است : عبداﷲبن هارون شیرازی از یحیی بن علی از اطروش بن اسحاق بن ابراهیم موصلی از اسحاق خبر دادکه گفت فرزدق درباره ٔ