حرام کارفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه حلالوحرام را رعایت نمیکند.۲. کسی که از مال حرام دوری نمیکند.۳. دزد؛ راهزن.۴. نادرست.
گرم کار بودنلغتنامه دهخداگرم کار بودن . [ گ َ م ِ دَ ] (مص مرکب ) با کوشش و علاقه به کاری مشغول بودن . رجوع به گرم کار شدن شود.
گرم کار شدنلغتنامه دهخداگرم کار شدن . [ گ َ م ِ ش َ دَ ] (مص مرکب ) با جد به کاری پرداختن . به کاری با کوشش و علاقه مشغول گشتن . رجوع به گرم کار بودن شود.
روکشکاری گرمmould cure retreading, hot cap, mould cure, hot retreading, remouldingواژههای مصوب فرهنگستانروشی که در آن رویۀ خام را بر مَنجید سابخورده میکشند و سپس در قالب گرم میپزند
ناشایستهلغتنامه دهخداناشایسته . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) نالایق . (آنندراج ). نامناسب . نالایق . آنکه سزاوار و مستحق نباشد. (ناظم الاطباء). که شایسته و لایق ودرخور نیست . || ناخلف . نااهل . ناسزاوار : گفت کار این پادشاهی دریاب و ضایع مک