حرکاتلغتنامه دهخداحرکات . [ ح َ رَ ] (ع اِ) ج ِ حرکت . (دهار). حرکتها. جنبشها. جنبیدن ها. مقابل سکنات : حرکاتش همه رهه هنر است برم از جان من عزیزتر است . عنصری .متناسبند و موزون حرکات دلفریبت متوجهند با ما سخنان بی حسیبت . <
عرکاتلغتنامه دهخداعرکات . [ ع َ رَ ] (ع اِ) ج ِ عَرَکة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عرکة شود.
عرقاتلغتنامه دهخداعرقات .[ ع َ رَ ] (ع اِ) چوب نخستین دلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عرقاة. رجوع به عرقاة شود. || ج ِ عَرَقة. (منتهی الارب ). رجوع به عرقة شود. || ج ِ عَرَق . (ناظم الاطباء). رجوع به عرق شود.