حجاةلغتنامه دهخداحجاة. [ ح َ ] (ع اِ) یک حجا. یک حباب .یکی کوپله . یکی از سوارگان آب . حَجا. || خوانندگی و ترنم که به آهستگی کنند. (منتهی الارب ).
هجاءةلغتنامه دهخداهجاءة. [ هَُ ج َ ءَ ] (ع ص ) گول .(منتهی الارب ). گول و احمق . (ناظم الاطباء). احمق از زنان و مردان . (از اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
هجائیةلغتنامه دهخداهجائیة. [ هَِ ئی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث هجائی ، منسوب به هجاء. رجوع به این کلمه شود.- حروف هجائیة . رجوع به «حروف هجا» ذیل کلمه ٔ هِجا شود.