جک بارگیریloading jackواژههای مصوب فرهنگستانجکی که بعد از استقرار ماشین بارزن برای ثابت نگه داشتن آن باز میشود و بر روی زمین قرار میگیرد
واماندگی جکjack stallواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن بار آئرودینامیکی وارد بر سطح بر نیروی فعالگر غلبه میکند
هزاکلغتنامه دهخداهزاک . [ هَُ / هََ ] (ص ) زشت . || زبون . || ابله و نادان . (برهان ). ابله و نادان که زود فریفته شود. (اسدی ) : که یارد داشت با او خویشتن راست نباید بود مردم را هزاکا. دقیقی .همانا
حزیقةلغتنامه دهخداحزیقة. [ ح َ ق َ ] (ع اِ) جماعت . گروه . || پاره ای از هر چیز. || حدیقة. بستان . ج ، حزائق . حُزَّق . حُزَق . حَزیق . (منتهی الارب ).