خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسرت الملوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حسرت الملوک
/hasratolmoluk/
معنی
= جغوربغور
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حسرت الملوک
لغتنامه دهخدا
حسرت الملوک . [ ح َ رَ تُل ْ م ُ ] (اِمرکب ) دلمه ٔ مونبار است و آن دلمه (طلمه ) بوده است که از قیمه ریزه ٔ گوشت و برنج پخته پر میکرده اند و نامهای دیگر آن : حسیبک و حسیب الملوک و حسیب بزغاله و جنبل و بریان الفقرا بوده . لکن امروز خرده ٔ جگر و شش وگُ...
-
حسرت الملوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [منسوخ] hasratolmoluk = جغوربغور
-
حسرت الملوک
لهجه و گویش تهرانی
خوراک جگر،جغور بغور
-
واژههای مشابه
-
حسرت کُش، حسرت کُش کردن
لهجه و گویش تهرانی
کسی را حسرت دادن
-
گل حسرت
لغتنامه دهخدا
گل حسرت . [ گ ُ ل ِ ح َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی است چون نرگس خرد با پیازی خرد و گلی تک و فرد به رنگ سرخ روشن و یا زرد نزدیک به سپیدی که در اسفندماه گل دهد و بیشتر در زیربرف است . از این رو، او را گل حسرت گویند که او هرگز بهار را نبیند و پیش...
-
حسرت بردن
واژگان مترادف و متضاد
آرزوداشتن، حسرت آوردن، غبطه خوردن، رشکبردن
-
حسرت کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
تاسف داشتن، متاسف بودن، افسوس خوردن، دریغ خوردن
-
Colchicum
گُل حسرت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از گلحسرتیان علفی با حدود 30 گونه که بومی اوراسیا هستند؛ گلهای آنها بدون ساقه و شبیه گل زعفران است که در پاییز میشکفد و به آنها زعفران پاییزه یا چمنزار گفته میشود؛ میوۀ آنها پوشینۀ سهحجرهای است که در بهار، زمانی...
-
آب حسرت
فرهنگ واژههای سره
آب رسانه
-
آب حسرت
فرهنگ فارسی معین
(بِ حَ رَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) اشک ، سرشک .
-
آب حسرت
لغتنامه دهخدا
آب حسرت . [ ب ِ ح َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک : بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان چو در قیامت چشم گناهکاران . سعدی .هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند.حافظ.
-
اشک حسرت
لغتنامه دهخدا
اشک حسرت . [ اَ ک ِ ح َ رَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) اشک افسوس . اشک تحسر. اشک غم : بهار غنچه تصویر صفحه ٔ چمن است شکفتگی گل سیراب اشک حسرت کیست . اسیر (از آنندراج ).و رجوع به اشک افسوس شود.
-
پیاز حسرت
لغتنامه دهخدا
پیاز حسرت . [ زِ ح َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل حسرت . پیاز سگ .
-
حسرت آوردن
لغتنامه دهخدا
حسرت آوردن . [ ح َ رَ وَ دَ ] (مص مرکب ) حسرت خوردن . حسرت کشیدن : بر گذشته حسرت آوردن خطاست .مولوی .