حسین بصریلغتنامه دهخداحسین بصری . [ ح ُ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ معتزلی مکنی به ابوعبداﷲ. متکلم . مؤلفات بسیار داشت و در 367 هَ . ق . 978/ م . درگذشت . (معجم المؤلفین ج 4 ص <span class="hl
حسین بصریلغتنامه دهخداحسین بصری . [ ح ُ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ ) ابن علی نمری . ابوعبداﷲ بغدادی . لغوی . رجوع به حسین نمری شود.
حسین بصریلغتنامه دهخداحسین بصری . [ ح ُ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ )رجوع به حسین خلیع و حسین صبحی و حسین بن نصر شود.
قاتل سیاسیassassinواژههای مصوب فرهنگستانفرد مزدور یا متعصبی که با هدف سیاسی شخص یا اشخاصی را به قتل میرساند متـ . قاتل
رژیم آسیاییAsian dietواژههای مصوب فرهنگستانروش سنتی غذا خوردن در آسیا و خصوصاً نواحی شرقی و جنوبی آن که در آن عموماً گوشت غذای اصلی نیست، بلکه برنج و سبزیجات و ماهی و میوههای تازه و مصرف فراوان ادویه وجه غالب است
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
بازیهای پاراآسیاییAsian Para Gamesواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که هر چهار سال یک بار و بعد از بازیهای آسیایی برای ورزشکاران دارای معلولیت جسمی برگزار میشود متـ . بازیهای آسیایی معلولان
ابوالفیاضلغتنامه دهخداابوالفیاض . [ اَ بُل ْ ف َی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن حسین بصری . رجوع به محمد... شود.
ابوالفرجلغتنامه دهخداابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) محمدبن عبیداﷲبن حسن بن حسین بصری . رجوع بمحمد... شود.
ابوعلیلغتنامه دهخداابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن هیثم . حسن بن حسن ، یا حسین بصری . رجوع به ابن هیثم ابوعلی حسن ... و رجوع به نزهةالارواح شهرزوری ص 50 شود.
عودیلغتنامه دهخداعودی . (اِخ ) نام او محمدبن هارون عودی است . وی محدث بود و از کثیربن یحیی بن مالک و حسن بن علی بن راشد و دیگران روایت کرد. احمدبن حسین بصری مشهور به شعبة از وی روایت کرده است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
حسینلغتنامه دهخداحسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن رواسی . کتاب الحدیث دارد. (ذریعه ج 6 ص 324).
دره حسینلغتنامه دهخدادره حسین . [ دَرْ رَ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 17هزارگزی جنوب راه فرعی خرم آباد به چقلوندی ، با 120 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرواست . ساکنین از
حسن و حسینلغتنامه دهخداحسن و حسین .[ ح َ س َ ن ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) نام دو کوه است یا دو ریگ توده است و بسطام بن قیس مدفون است نزدیک حسن . (آنندراج ). || دو بطن است در طی . (آنندراج ). || نام دو پسر فاطمه ٔ زهرا است . (آنندراج ).
پهلوان حسینلغتنامه دهخداپهلوان حسین . [ پ َ ل َ ح ُ س َ ] (اِخ )رجوع به حسین ... در حبیب السیر چ خیام (ج 4 ص 53، 56، 64، 65، <span