حسین حسنیلغتنامه دهخداحسین حسنی . [ ح ُ س َ ن ِ ح ُ ] (اِخ ) ابن محمد کمور، ریاضی دان و داستان سرا بود. در قاهره مدرس مدرسه ٔ هندسه بود وتألیفاتی در ریاضی داشت و در 1303 هَ . ق . درگذشت .(معجم المطبوعات ) (اعلام زرکلی ) (معجم المؤلفین ).
حسین حسنیلغتنامه دهخداحسین حسنی . [ ح ُ س َ ن ِ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ علوی حسنی مکنی به ابوعلی . کتابی در ترجمه ٔ احوال پدرش سلطان محمد دارد. و به سال 1213 هَ . ق . / 1798 م . درگذشت .
حسین حسنیلغتنامه دهخداحسین حسنی . [ ح ُ س َ ن ِ ح ُ ] (اِخ ) ابن خلیل الکریدی حنفی مدرس . در قندیة به سال 1218 هَ . ق . درگذشت . او راست : حاشیه ٔ سراجیه و «اشراط الساعة» و جز آن . (هدیة العارفین ج 1 ص 3
قاتل سیاسیassassinواژههای مصوب فرهنگستانفرد مزدور یا متعصبی که با هدف سیاسی شخص یا اشخاصی را به قتل میرساند متـ . قاتل
رژیم آسیاییAsian dietواژههای مصوب فرهنگستانروش سنتی غذا خوردن در آسیا و خصوصاً نواحی شرقی و جنوبی آن که در آن عموماً گوشت غذای اصلی نیست، بلکه برنج و سبزیجات و ماهی و میوههای تازه و مصرف فراوان ادویه وجه غالب است
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
بازیهای پاراآسیاییAsian Para Gamesواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که هر چهار سال یک بار و بعد از بازیهای آسیایی برای ورزشکاران دارای معلولیت جسمی برگزار میشود متـ . بازیهای آسیایی معلولان
علویلغتنامه دهخداعلوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن عبداﷲ مکنی به ابوعلی . رجوع به حسین حسنی شود.
علوی حسنیلغتنامه دهخداعلوی حسنی . [ ع َ ل َ ی ِ ح َ س َ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن عبداﷲ، مکنی به ابوعلی . رجوع به حسین حسنی شود.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ](اِخ ) ابن حسن بن علی بن ابی حسین حسنی کلبی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی کلبی (ابن حسن بن ...) شود.
علی حسنیلغتنامه دهخداعلی حسنی . [ ع َ ی ِ ح َ س َ ](اِخ ) ابن حسن بن علی بن ابی حسین حسنی کلبی ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی کلبی (ابن حسن بن ...) شود.
علی کریدیلغتنامه دهخداعلی کریدی . [ ع َ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ابن احمد کریدی حنفی . ملقب به شکری . فقیه و عالم فرایض و فلکی و مفتی قندیه بود. و در سال 1257 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- شرح زیج حسین حسنی منجم . <span class="hl" dir="l
حسینلغتنامه دهخداحسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن رواسی . کتاب الحدیث دارد. (ذریعه ج 6 ص 324).
دره حسینلغتنامه دهخدادره حسین . [ دَرْ رَ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 17هزارگزی جنوب راه فرعی خرم آباد به چقلوندی ، با 120 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرواست . ساکنین از
حسن و حسینلغتنامه دهخداحسن و حسین .[ ح َ س َ ن ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) نام دو کوه است یا دو ریگ توده است و بسطام بن قیس مدفون است نزدیک حسن . (آنندراج ). || دو بطن است در طی . (آنندراج ). || نام دو پسر فاطمه ٔ زهرا است . (آنندراج ).
پهلوان حسینلغتنامه دهخداپهلوان حسین . [ پ َ ل َ ح ُ س َ ] (اِخ )رجوع به حسین ... در حبیب السیر چ خیام (ج 4 ص 53، 56، 64، 65، <span