حسین حلیمیلغتنامه دهخداحسین حلیمی . [ ح ُ س َ ن ِ ح َ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن حلیم بخاری یا جرجانی شافعی مکنی به ابوعبداﷲ. فقیه ، محدث ، متکلم ، ادیب بود. در بخارا در 338 هَ . ق . بزاده و در همانجا بقضاء منصوب و در ربیع اول 403 ه
قاتل سیاسیassassinواژههای مصوب فرهنگستانفرد مزدور یا متعصبی که با هدف سیاسی شخص یا اشخاصی را به قتل میرساند متـ . قاتل
رژیم آسیاییAsian dietواژههای مصوب فرهنگستانروش سنتی غذا خوردن در آسیا و خصوصاً نواحی شرقی و جنوبی آن که در آن عموماً گوشت غذای اصلی نیست، بلکه برنج و سبزیجات و ماهی و میوههای تازه و مصرف فراوان ادویه وجه غالب است
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
بازیهای پاراآسیاییAsian Para Gamesواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که هر چهار سال یک بار و بعد از بازیهای آسیایی برای ورزشکاران دارای معلولیت جسمی برگزار میشود متـ . بازیهای آسیایی معلولان
حسینلغتنامه دهخداحسین . [ ح ُس َ ] (اِخ ) ابن حسن . رجوع به حسن واسانی و حسین عیناتی و حسین حلیمی و حسین موسوی و حسین دمیاطی شود.
حسن حلیمیلغتنامه دهخداحسن حلیمی . [ ح َ س َ ن ِ ح َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن . برادر حسین حلیمی بود. (تاج العروس ، ماده ٔ ح ل م ).
حسینلغتنامه دهخداحسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حسن فارسی . او راست : کتاب الحدیث و برقی از وی روایت دارد. (ذریعه ج 6 ص 323) و رجوع به ابوعبداﷲ و حسین حلیمی شود.
حسینلغتنامه دهخداحسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن رواسی . کتاب الحدیث دارد. (ذریعه ج 6 ص 324).
دره حسینلغتنامه دهخدادره حسین . [ دَرْ رَ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 17هزارگزی جنوب راه فرعی خرم آباد به چقلوندی ، با 120 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرواست . ساکنین از
حسن و حسینلغتنامه دهخداحسن و حسین .[ ح َ س َ ن ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) نام دو کوه است یا دو ریگ توده است و بسطام بن قیس مدفون است نزدیک حسن . (آنندراج ). || دو بطن است در طی . (آنندراج ). || نام دو پسر فاطمه ٔ زهرا است . (آنندراج ).
پهلوان حسینلغتنامه دهخداپهلوان حسین . [ پ َ ل َ ح ُ س َ ] (اِخ )رجوع به حسین ... در حبیب السیر چ خیام (ج 4 ص 53، 56، 64، 65، <span