حسین مغربیلغتنامه دهخداحسین مغربی . [ ح ُ س َ ن ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بن علی محمدبن یوسف بن بحرین بهرام معروف به وزیر مغربی و مکنی به ابوالقاسم از فرزندان بلاش بن بهرام گور ادیب . متولد 370 هَ . ق . 980/ م . وی در میافا
حسین مغربیلغتنامه دهخداحسین مغربی . [ ح ُ س َ ن ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سعیدبن عیسی اللاعی معروف به مغربی محدث و قاضی صنعاء بود. در 1048 هَ . ق . 1638/ م . متولد و در 1119 هَ . ق . <span class
قاتل سیاسیassassinواژههای مصوب فرهنگستانفرد مزدور یا متعصبی که با هدف سیاسی شخص یا اشخاصی را به قتل میرساند متـ . قاتل
رژیم آسیاییAsian dietواژههای مصوب فرهنگستانروش سنتی غذا خوردن در آسیا و خصوصاً نواحی شرقی و جنوبی آن که در آن عموماً گوشت غذای اصلی نیست، بلکه برنج و سبزیجات و ماهی و میوههای تازه و مصرف فراوان ادویه وجه غالب است
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
بازیهای پاراآسیاییAsian Para Gamesواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که هر چهار سال یک بار و بعد از بازیهای آسیایی برای ورزشکاران دارای معلولیت جسمی برگزار میشود متـ . بازیهای آسیایی معلولان
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین مغربی کاتب ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مغربی شود.
مغربیلغتنامه دهخدامغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) ابوالقاسم حسین بن علی بن حسین . رجوع به حسین مغربی و قاموس الاعلام ترکی شود.
حسینلغتنامه دهخداحسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین . رجوع به حسین مغربی و حسین طبری و حسین قمی و حسین اوالی و حسین حاسبی و حسین واسطی و حسین بن بابویه شود.
حسینلغتنامه دهخداحسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن رواسی . کتاب الحدیث دارد. (ذریعه ج 6 ص 324).
دره حسینلغتنامه دهخدادره حسین . [ دَرْ رَ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 17هزارگزی جنوب راه فرعی خرم آباد به چقلوندی ، با 120 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرواست . ساکنین از
حسن و حسینلغتنامه دهخداحسن و حسین .[ ح َ س َ ن ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) نام دو کوه است یا دو ریگ توده است و بسطام بن قیس مدفون است نزدیک حسن . (آنندراج ). || دو بطن است در طی . (آنندراج ). || نام دو پسر فاطمه ٔ زهرا است . (آنندراج ).
پهلوان حسینلغتنامه دهخداپهلوان حسین . [ پ َ ل َ ح ُ س َ ] (اِخ )رجوع به حسین ... در حبیب السیر چ خیام (ج 4 ص 53، 56، 64، 65، <span