لغتنامه دهخدا
حطر. [ ح َ ] (ع مص ) زه کردن کمان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || بر زمین افتادن و این با فعل مجهول بکار رود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گائیدن زن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ذیل اقرب الموارد). آرمیدن با زنی . || تراشیدن شمشیر چیزی را