حفظیلغتنامه دهخداحفظی . [ ح ِ ] (اِخ ) نام دو تن شاعر از ترکان عثمانی در مائه ٔ دهم هجری . یکی از مردم ادرنه و دیگری از اهالی استانبول . || نام شاعری بمائه ٔدوازدهم از مردم ایاش قصبه ای به آنقره که بزمان سلطان سلیم خان وفات کرده است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
افجیلغتنامه دهخداافجی . [ اَ جا ] (ع ص ) آنکه میان هر دو ران یا زانو یا ساقش دوری باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شتر که میان دو پاشنه ٔ وی دوری باشد و فجوی مؤنث آنست . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
recitationدیکشنری انگلیسی به فارسیبازگو کردن، ذکر، شرح، از بر خوانی، از حفظ خوانی، بیان، بازگو نمودن درس حفظی، تعریف موضوع
recitationsدیکشنری انگلیسی به فارسیخواندن، ذکر، شرح، از بر خوانی، از حفظ خوانی، بیان، بازگو نمودن درس حفظی، تعریف موضوع
قابولادلغتنامه دهخداقابولاد. (ترکی ، اِ) ناودانی است که در کنار پشخت بام برای محافظت دیوار از صدمه ٔ باران میسازند. (فرهنگ شعوری ) : سر دیوار آور بهر حفظی کند بال هما او را قبولاد .ابوالمعانی (از شعوری ).
بهیادماندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه یادمانده، محفوظ، ازیادنرفته، بهخاطرمانده، آشنا، فراموشنشده، زندهیاد یادداشت شده، بهخاطرسپرده تازه، جایشخالی، بهیادماندنی، خاطرهانگیز، فراموشنشدنی، دراذهان، قابلتوجه پاکنشدنی، ریشهدار، تاریخی حفظشده، ازبر، ازبرشده، دانسته حفظی