حفللغتنامه دهخداحفل . [ ح َ ] (ع اِ) انجمن . (مهذب الاسماء). گروه . جمع و گروه مردم . (منتهی الارب ).- جمعی حفل ؛ مردمی بسیار.- حفلی از ناس ؛ جمعی از مردم .
حفللغتنامه دهخداحفل . [ح َ ] (ع مص ) حفول . حفیل . احتفال . گردآمدن . (زوزنی ).جمع شدن . گرد آمدن گروه : حفل قوم ؛ مجتمع شدن آنان . || جمع شدن شیر و آب . پر شدن شیر در پستان . گرد آمدن آب و پر شدن . گرد آمدن شیر و امثال آن . گرد آمدن و پر شدن آب و شیر پستان . (تاج المصادر بیهقی ). || پاک داش
حفللغتنامه دهخداحفل . [ ح َ ] (ع اِ) انجمن . (مهذب الاسماء). گروه . جمع و گروه مردم . (منتهی الارب ).- جمعی حفل ؛ مردمی بسیار.- حفلی از ناس ؛ جمعی از مردم .
حفللغتنامه دهخداحفل . [ح َ ] (ع مص ) حفول . حفیل . احتفال . گردآمدن . (زوزنی ).جمع شدن . گرد آمدن گروه : حفل قوم ؛ مجتمع شدن آنان . || جمع شدن شیر و آب . پر شدن شیر در پستان . گرد آمدن آب و پر شدن . گرد آمدن شیر و امثال آن . گرد آمدن و پر شدن آب و شیر پستان . (تاج المصادر بیهقی ). || پاک داش
حفللغتنامه دهخداحفل . [ ح َ ] (ع اِ) انجمن . (مهذب الاسماء). گروه . جمع و گروه مردم . (منتهی الارب ).- جمعی حفل ؛ مردمی بسیار.- حفلی از ناس ؛ جمعی از مردم .
حفللغتنامه دهخداحفل . [ح َ ] (ع مص ) حفول . حفیل . احتفال . گردآمدن . (زوزنی ).جمع شدن . گرد آمدن گروه : حفل قوم ؛ مجتمع شدن آنان . || جمع شدن شیر و آب . پر شدن شیر در پستان . گرد آمدن آب و پر شدن . گرد آمدن شیر و امثال آن . گرد آمدن و پر شدن آب و شیر پستان . (تاج المصادر بیهقی ). || پاک داش
متحفللغتنامه دهخدامتحفل . [ م ُ ت َ ح َف ْ ف ِ ] (ع ص ) جمع گردیده و پر شده . (آنندراج ). با یکدیگر گردآینده و فراهم آمده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحفل شود.
محفللغتنامه دهخدامحفل . [ م َ ف ِ ] (ع اِ) گردآمدنگاه مردم و انجمن . ج ، محافل . (منتهی الارب ).جای فراهم آمدن مردمان . (ناظم الاطباء). انجمن . (یادداشت مرحوم دهخدا). مجلس . مجمع. (ناظم الاطباء). گردآمدنگاه . جای گرد آمدن . انجمن گاه مردمان : گل می نهد به محفل نادا