پاکیزگیلغتنامه دهخداپاکیزگی . [ زَ / زِ ] (حامص ) پاکی . طهارت . طُهر. طُهرَه . نَقاوَت . نظافت . وضاءَة. (صراح ). نَقاء. صفا. (دهار) : نگاه باید کرد تا احوال ایشان [ شاهان غزنوی ] بر چه جمله رفته است و میرود درعدل و خوبی سیرت و عفت و دیا
اقزاءلغتنامه دهخدااقزاء. [ اِ ] (ع مص ) عیب ناک گردیدن سپس راستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عیب ناک گردیدن پس از درستی . (از اقرب الموارد).