حلاجی کردنلغتنامه دهخداحلاجی کردن . [ ح َل ْ لا ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنبه را از پنبه دانه جدا کردن و پاک کردن . فلخیدن . واخیدن . || کنایه از حرفهای درشت گفتن ، خواه بکنایه خواه صریح . (آنندراج ) (غیاث ). || موشکافی و دقت کردن . (آنندراج ).- حلاجی کردن امری ؛ روشن و هوید
حلاجیلغتنامه دهخداحلاجی . [ ح َل ْ لا ] (اِ مرکب ) دکان حلاج . || (حامص ) شغل و حرفه ٔ حلاج : دین فخر تو است و ادب و خط دبیری پیشه ست چو حلاجی و درزی و کبابی .ناصرخسرو.
حلاجیلغتنامه دهخداحلاجی . [ ح َل ْ لا ] (اِخ ) یحیی بن ابی حکیم . از پزشکان معروف و مخصوص معتضد خلیفه بوده و کتاب تدبیر الابدان النحیفةالتی قد غلبت علیه الصفرا را برای معتضد نوشته است . (الفهرست ).
حلاجیفرهنگ فارسی عمید۱. شغل و عمل حلاج؛ جدا کردن پنبه از پنبهدانه.۲. [مجاز] = ⟨حلاجی کردن⟨حلاجی کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] در امری یا مطلبی دقت و بررسی کردن و درست و نادرست را از هم جدا کردن.
حلاجیلغتنامه دهخداحلاجی . [ ح َل ْ لا ] (اِ مرکب ) دکان حلاج . || (حامص ) شغل و حرفه ٔ حلاج : دین فخر تو است و ادب و خط دبیری پیشه ست چو حلاجی و درزی و کبابی .ناصرخسرو.
حلاجیلغتنامه دهخداحلاجی . [ ح َل ْ لا ] (اِخ ) یحیی بن ابی حکیم . از پزشکان معروف و مخصوص معتضد خلیفه بوده و کتاب تدبیر الابدان النحیفةالتی قد غلبت علیه الصفرا را برای معتضد نوشته است . (الفهرست ).
حلاجیفرهنگ فارسی عمید۱. شغل و عمل حلاج؛ جدا کردن پنبه از پنبهدانه.۲. [مجاز] = ⟨حلاجی کردن⟨حلاجی کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] در امری یا مطلبی دقت و بررسی کردن و درست و نادرست را از هم جدا کردن.
حلاجیلغتنامه دهخداحلاجی . [ ح َل ْ لا ] (اِ مرکب ) دکان حلاج . || (حامص ) شغل و حرفه ٔ حلاج : دین فخر تو است و ادب و خط دبیری پیشه ست چو حلاجی و درزی و کبابی .ناصرخسرو.
حلاجیلغتنامه دهخداحلاجی . [ ح َل ْ لا ] (اِخ ) یحیی بن ابی حکیم . از پزشکان معروف و مخصوص معتضد خلیفه بوده و کتاب تدبیر الابدان النحیفةالتی قد غلبت علیه الصفرا را برای معتضد نوشته است . (الفهرست ).
کمان حلاجیلغتنامه دهخداکمان حلاجی . [ ک َ ن ِ ح َل ْ لا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کمان حلاج . کمان نداف . و رجوع به کمان (آلت پنبه زدن ) شود.- مثل کمان حلاجی لرزیدن ؛ لرزیدنی بسیار سخت .
حلاجیفرهنگ فارسی عمید۱. شغل و عمل حلاج؛ جدا کردن پنبه از پنبهدانه.۲. [مجاز] = ⟨حلاجی کردن⟨حلاجی کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] در امری یا مطلبی دقت و بررسی کردن و درست و نادرست را از هم جدا کردن.