چالقوچلغتنامه دهخداچالقوچ . (اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین که در 64 هزارگزی ضیأآباد و 18 هزارگزی راه شوسه واقع شده و 151 تن سکنه ٔ کرد و فارس دارد. سردسیر است و آ
حلقوی بازلغتنامه دهخداحلقوی باز. [ ح َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رشته ٔ ابریشمی که در گردن بازبندند. (آنندراج ) : مانده از دام کهن تارم در این دشت فریب حلقه ای در گردن هر مرغ چون حلقوی باز.سلیم (از آنندراج ).
خورگرفت حلقویannular eclipseواژههای مصوب فرهنگستانخورگرفتی که در زمان اوج ماه رخ میدهد و در این زمان قطر ظاهری ماه کوچکتر از خورشید است و در میانۀ گرفت (mid-eclipse) حلقهای از قرص خورشید در اطراف ماه دیده میشود متـ . گرفت حلقوی
دِنای حلقویcircular DNAواژههای مصوب فرهنگستانهر دِنایی که با پیوند اشتراکی یک حلقة بسته تشکیل داده است
پَسار حلقویannulus dragواژههای مصوب فرهنگستانپَسار قاعدۀ اجسام مدوّر پیرامون شیپورههای جت پیشرانشی که بهطور ناقص قاعدۀ وسیلۀ هوایی را در بر میگیرد
حلقویتبارانAnnelidaواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از سلسلۀ جانوران که بدن آنها از بندهای مشابه با اجزای همانند تشکیل شده است که از داخل بهوسیلۀ تیغه جدا میشوند؛ اعضای این شاخه تنها دهاننخستیانی هستند که گردش خون بسته دارند
حلقوی بازلغتنامه دهخداحلقوی باز. [ ح َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رشته ٔ ابریشمی که در گردن بازبندند. (آنندراج ) : مانده از دام کهن تارم در این دشت فریب حلقه ای در گردن هر مرغ چون حلقوی باز.سلیم (از آنندراج ).
خورگرفت حلقویannular eclipseواژههای مصوب فرهنگستانخورگرفتی که در زمان اوج ماه رخ میدهد و در این زمان قطر ظاهری ماه کوچکتر از خورشید است و در میانۀ گرفت (mid-eclipse) حلقهای از قرص خورشید در اطراف ماه دیده میشود متـ . گرفت حلقوی
دِنای حلقویcircular DNAواژههای مصوب فرهنگستانهر دِنایی که با پیوند اشتراکی یک حلقة بسته تشکیل داده است
پَسار حلقویannulus dragواژههای مصوب فرهنگستانپَسار قاعدۀ اجسام مدوّر پیرامون شیپورههای جت پیشرانشی که بهطور ناقص قاعدۀ وسیلۀ هوایی را در بر میگیرد
annularدیکشنری انگلیسی به فارسیحلقه ای، وسایل و ابزار حلقهدار، حلقوی، حلقه مانند، دارای علائم و اشکال حلقوی
حلقوی بازلغتنامه دهخداحلقوی باز. [ ح َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رشته ٔ ابریشمی که در گردن بازبندند. (آنندراج ) : مانده از دام کهن تارم در این دشت فریب حلقه ای در گردن هر مرغ چون حلقوی باز.سلیم (از آنندراج ).
حلقویتبارانAnnelidaواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از سلسلۀ جانوران که بدن آنها از بندهای مشابه با اجزای همانند تشکیل شده است که از داخل بهوسیلۀ تیغه جدا میشوند؛ اعضای این شاخه تنها دهاننخستیانی هستند که گردش خون بسته دارند
خط انتقال توان حلقویring power-transmission lineواژههای مصوب فرهنگستانخط انتقال توانی که چند نقطۀ بار یا توزیع را به شکل دایره به هم وصل میکند
خورگرفت حلقویannular eclipseواژههای مصوب فرهنگستانخورگرفتی که در زمان اوج ماه رخ میدهد و در این زمان قطر ظاهری ماه کوچکتر از خورشید است و در میانۀ گرفت (mid-eclipse) حلقهای از قرص خورشید در اطراف ماه دیده میشود متـ . گرفت حلقوی
دِنای حلقویcircular DNAواژههای مصوب فرهنگستانهر دِنایی که با پیوند اشتراکی یک حلقة بسته تشکیل داده است
پَسار حلقویannulus dragواژههای مصوب فرهنگستانپَسار قاعدۀ اجسام مدوّر پیرامون شیپورههای جت پیشرانشی که بهطور ناقص قاعدۀ وسیلۀ هوایی را در بر میگیرد