روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
جرمگیرdirt collector, mass haul curve1واژههای مصوب فرهنگستانافزارهای در سامانة ترمز واگنهای باری برای جلوگیری از گذر مواد اضافی به شیر اطمینان (control valve)
آزمون حلپذیریsolubility testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی که در آن توانایی یک ماده را در آمیخته شدن همگن با مادۀ دیگر میسنجند
ضریب حلپذیریsolubility coefficientواژههای مصوب فرهنگستانحجمی از گاز که میتواند در دما و فشار مشخصی در واحد حجم حلاّل حل شود
آزمون حلپذیریsolubility testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی که در آن توانایی یک ماده را در آمیخته شدن همگن با مادۀ دیگر میسنجند
ضریب حلپذیریsolubility coefficientواژههای مصوب فرهنگستانحجمی از گاز که میتواند در دما و فشار مشخصی در واحد حجم حلاّل حل شود
منحنی حلپذیریsolubility curveواژههای مصوب فرهنگستانخطی که غلظت یک ماده را در محلول سیرشده برحسب دما نشان میدهد
حلاّلیتافزاییlyotropyواژههای مصوب فرهنگستانافزایش حلپذیری یک ماده در حلاّلی که بهخوبی در آن حل نمیشود، با کمک یک مادۀ سوم
حلپذیرسازیsolubilizationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در طی آن حلپذیری یک حلشونده با حضور یک حلشوندۀ دیگر افزایش مییابد
حلاّلیتافزاlyotrope, lyotropic agentواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ سومی که برای افزایش حلپذیری یک مادۀ کمحلشونده به محلول اضافه میشود
شاخص خوردگی ریدیکRiddick's corrosion indexواژههای مصوب فرهنگستانشاخصی برای تعیین میزان خورندگی آبهای سبک با اندازهگیری مشخصههایی مانند حلپذیری کلسیمکربنات و غلظت یون کلرید و اکسیژن محلول و سختی غیرکربناتی و غلظت سیلیس در آنها
آزمون حلپذیریsolubility testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی که در آن توانایی یک ماده را در آمیخته شدن همگن با مادۀ دیگر میسنجند
ضریب حلپذیریsolubility coefficientواژههای مصوب فرهنگستانحجمی از گاز که میتواند در دما و فشار مشخصی در واحد حجم حلاّل حل شود
منحنی حلپذیریsolubility curveواژههای مصوب فرهنگستانخطی که غلظت یک ماده را در محلول سیرشده برحسب دما نشان میدهد