حمایلیلغتنامه دهخداحمایلی . [ ح َ ی ِ ] (ص نسبی ) منسوب به حمایل .- دور حمایلی فلک ؛ (اصطلاح نجوم ) سیاره ای که مدار حرکت آن بیضی باشد. (ناظم الاطباء) : جسیم پیکر، مهیب منظر که فلک در دور حمایلی خویش چنان هیکلی ندیده بود. (مرزبان نامه ).
حمالیلغتنامه دهخداحمالی . [ ح َم ْما ] (حامص ) حمالت . حرفه و پیشه ٔ حمال : بهر حمالی خوانند مراکآب نیکو کشم و هیزم چست . خاقانی .چند حمالی جهان کردن در زمین حمل زر نهان کردن . خاقانی .|| اجرت حمال
همالیلغتنامه دهخداهمالی . [ هََ ] (حامص ) همال بودن (شدن ). قرین شدن . همطرازی . برابری : فرزند ضیاءالدین کز همت والاخورشید فلک را نپسندد به همالی .سوزنی .
عمالیلغتنامه دهخداعمالی . [ ] (اِخ ) (حمیده ٔ...) وی مفتی مالکیان در الجزایر بود و در سال 1293 هَ .ق . درگذشت . او را تألیفاتی در امر قضا میباشد. (از معجم المؤلفین ).
حرکت حمایلیلغتنامه دهخداحرکت حمایلی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ح َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح هیئت بطلمیوسی ، نوعی از حرکات افلاک است . در برابر حرکت دولابی و حرکت رحوی . حرکتی دوری است که خطی فرضی مانند حمایل ایجاد کند.
هیکلیلغتنامه دهخداهیکلی . [ هََ / هَِ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به هیکل . || حمایلی .- قرآن هیکلی ؛ قرآنی خرد که توان آن را حمایل کرد. (یادداشت مؤلف ).
حرکت قوسیلغتنامه دهخداحرکت قوسی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ق َ / قُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت کمانی . کمانه کردن . و این غیر از حرکت حمایلی است .
چپرپیچ کردنلغتنامه دهخداچپرپیچ کردن . [ چ َ پ َ »َ دَ ] (مص مرکب ) پوشیدن سینه و پشت بشکل صلیب . از دو طرف چون حمایل ، سینه را بشالی یا جز آن پیچیدن . جامه ای دراز را چون حمایلی از دو سوی ، به پشت گردن و دو سوی سینه بستن . رجوع به چپرپیچ شود.
حرکت دولابیلغتنامه دهخداحرکت دولابی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از حرکت افلاک است در اصطلاح هیئت بطلمیوسی . در مقابل حرکت رحوی و حرکت حمایلی . حرکتی دوری است که دائره ای فرضی همچون دولاب عمود بر دائره ٔ افق بوجود آورد.
حرکت رحویلغتنامه دهخداحرکت رحوی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ رَ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح هیئت قدیم ، نوعی از حرکات افلاک است . در برابر حرکت حمایلی و حرکت دولابی . حرکتی دوری که خطی فرضی همچون مدار آسیا ایجاد کند.
حرکت حمایلیلغتنامه دهخداحرکت حمایلی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ح َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح هیئت بطلمیوسی ، نوعی از حرکات افلاک است . در برابر حرکت دولابی و حرکت رحوی . حرکتی دوری است که خطی فرضی مانند حمایل ایجاد کند.