مادۀ عملآورcuring agent 2واژههای مصوب فرهنگستانمادهای که برای عملآوری مواد غذایی به کار میرود، مانند نمک طعام، نیتراتها، نیتریتها، شکر و ادویه
عملگرoperator 1واژههای مصوب فرهنگستاننگاشتی از یک مجموعه بر مجموعۀ دیگر که هریک از آنها دارای ساختار معینی هستند
عملگر انرژیenergy operatorواژههای مصوب فرهنگستانعملگری که ویژهمقدارهای آن انرژیهای مجاز سامانه است متـ . عملگر هامیلتونی Hamiltonian operator
مهاجرفرهنگ مترادف و متضاد۱. رحیل، کوچنده، کوچکننده، کوچگر، هجرتکننده، مسافر ≠ مقیمصفت اشغالگر، حملهور، متهاجم، یورشگر ۲. خشونتطلب ≠ مدافع