حوضهفرهنگ انتشارات معین(حُ ض یا ضَ)(اِ.) [ ع . ] 1 - ناحیه یا منطقه ای که آب های آن به یک جا می ریزد. 2 - ناحیه ای که از آب یک رودخانه مشروب می شود.
حوضهلغتنامه دهخداحوضه . [ ح َ ض َ ] (ع اِ) عماری فیل وجز آن که بصورت حوض بسازند. (آنندراج ) : نشیننده ٔ حوضه ٔآبگیرپلی کز حجابی ندارد گزیر. نظامی (از آنندراج ).حوضه ای ساخته ز س
حوزهفرهنگ انتشارات معین(حُ زِ) [ ع . حوزة ] (اِ.) 1 - ناحیه . 2 - جانب ، طرف . 3 - میان مملکت . ؛ ~علمیه مرکز تحصیل علوم دینی .
حوزهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اقلیم، حیطه، قلمرو، ناحیه ۲. اداره، دایره ۳. مرکز، مقر ۴. جانب، سمت، سو، طرف ۵. مدرسه، مدرسهعلمیه، مکتب
حوزهدیکشنری فارسی به انگلیسیambit, district, domain, front, horizon, provinces, purview, realm, scope, sphere